انجمن علمی مدیریت و کنترل مناطق بیابانی ایرانمدیریت بیابان2476-39852320140321Comparison of Density in Two Plantation Types of Atriplex canescens for Carbon Sequestration (Case study: Nodehak, Qazvin)مقایسۀ دو نوع تراکم کشت گونه آتریپلکس کانیسنس (Atriplex canescens) برای ترسیب کربن در مراتع نودهک قزوین1101704310.22034/jdmal.2014.17043FAحسین آذرنیونداستاد دانشکدة منابع طبیعی دانشگاه تهران0000-0003-0024-9060حسن مداحی عارفیعضو هیأت علمی موسسه تحقیقات جنگل ها و مراتعجمال آریانکارشناسی ارشد مرتعداری دانشگاه تهرانآذین زارعیدانشجوی دکتری مرتعداری دانشگاه شهرکردJournal Article20130706Growth of human population and increase in using of fossil fuel, cause to increase of greenhouse gases concentration such as atmospheric carbon dioxide over recent decades. In this study, the role of <em>Atriplex canescens</em> in carbon sequestration of experimental rangeland station of Nodehak in Qazvin province was investigated. The main treatment applied in a split plot design using the randomized completely blocks including two densities of 2×2 m and 4×4 m. In each treatment, four pruning heights consisting of without pruning (control treatment), completely pruning, pruning in 20 cm and 40 cm above ground. The carbon amount was measured for above and underground biomass and pruning heights, separately. The results showed that mean carbon amount in above and underground biomass per area unit in 2×2 mبهمنظور بررسی توان گیاه آتریپلکس برای ترسیب کربن، از گونه آتریپلکس کانیسنس (<em>Atriplex canescens</em>) در ایستگاه مرتع نودهک در استان قزوین استفاده شد. این گونه گیاهی در طرح آماری کرت خرد شده در قالب بلوکهای کاملاً تصادفی کاشته شد. تیمارهای اصلی فاصله کاشت بوته (تراکم) در دو سطح 2×2 متر و 4×4 متر و هر تیمار اصلی شامل تیمارهای فرعی بلندی (ارتفاع) هرس در چهار سطح (تیمار بدون هرس یا شاهد، هرس کامل یا کف بر، هرس از ارتفاع 20 سانتیمتر و هرس از ارتفاع 40 سانتیمتر) است. مقدار کربن در زیتودة (بیوماس) هوایی و زیرزمینی به تفکیک تیمارهای اصلی و فرعی محاسبه شد. نتایج نشان داد که میانگین کربن زیتوده هوایی و زیرزمینی در واحد سطح در تیمار اصلی تراکم 2×2 متر بیش از تراکم 4×4 متر بود و بین آنها اختلاف معنیدار وجود دارد. در تراکم 2×2 متر، کربن زیتوده کل با مقدار 2370 کیلوگرم بر هکتار در حدود دو برابر مقدار کربن زیتوده کل در تراکم 4×4 متر است. تیمارهای بدون هرس (شاهد) و هرس از ارتفاع 40 سانتیمتر با قرار گرفتن در یک سطح، نسبت به سایر تیمارهای ارتفاع هرس از وضعیت بهتری برخوردار هستند. از نظر مقدار ترسیب کربن کل، بین تیمارهای اصلی تراکم و همچنین تیمارهای فرعی ارتفاع هرس، اختلاف معنیداری وجود ندارد و میانگین ترسیب کربن کل در تراکم 2×2 متر، 16/59 تن در هکتار و در تراکم 4×4 متر، 81/59 تن در هکتار است. با توجه به نتایج به دست آمده از این پژوهش که در قالب طرح آتریپلکسکاری، بررسی فاصله کاشت و ارتفاع هرس انجام شد، در منطقة مورد بررسی برای کاشت گونه آتریپلکس کانیسنس، فاصله کاشت 2×2 متر نسبت به فاصله کاشت 4×4 متر مؤثرتر است. میتوان چنین برداشت کرد که مدیریت صحیح در اراضی مرتعی، افزایش ذخیره کربن زیتوده تا 3/1512 کیلوگرم در هکتار را در پی خواهد داشت و موجب افزایش ترسیب کربن تا میزان 6/59626 کیلوگرم در هکتار میشود.https://www.jdmal.ir/article_17043_9a97257c238d4605d234285fa5f32b93.pdfانجمن علمی مدیریت و کنترل مناطق بیابانی ایرانمدیریت بیابان2476-39852320140321Study on Spatial and Temporal Variations of Groundwater Level in Garmsar Plainبررسی تغییرات مکانی و زمانی سطح آب زیرزمینی در دشت گرمسار11201705810.22034/jdmal.2014.17058FAعلی آذرهدانشجوی دکتری بیابان زدایی دانشکدة منابع طبیعی دانشگاه تهرانالهام رفیعی ساردوئیدانشجوی دکتری آبخیزداری دانشکدة منابع طبیعی دانشگاه تهرانعلی اکبر نظری سامانیدانشیار دانشکدة منابع طبیعی دانشگاه تهرانریحانه مسعودیدانشجوی دکتری بیابان زدایی دانشکدة منابع طبیعی دانشگاه تهرانحسن خسرویاستادیار دانشکدة منابع طبیعی دانشگاه تهرانJournal Article20130413Water resources management especially for groundwater resources is a very important task in arid and semi-arid regions. Over last decades, because of various natural and anthropogenic factors, critical condition and declined groundwater level have been reported in most regions of the country. With regard to importance of this issue variation pattern of groundwater level in Garmsar plain was assessed using the best geostatistics estimator method over 2002-2011 period. Among the various interpolation methods including Kriging and inverse distance weighting (IDW) with power 1-3, Kriging method was determined as the best interpolation method based on RMSE criterion. Results showed that spatial zoning maps of groundwater level in this period indicates intense depletion of groundwater level in the northwest of the region. Results also show that the average level of groundwater in the whole plain has decreased 3.5 m because of decreased rainfall and over-pumping of groundwater for agricultural uses in the period.مدیریت منابع آب بهویژه آبهای زیرزمینی، در مناطق خشک و نیمهخشک اهمیت زیادی دارد. در چند دهة اخیر به دلیل عوامل طبیعی و انسانی، افت سطح آب زیرزمینی در بیشتر مناطق کشور گزارش شده است .با توجه به اهمیت موضوع روند تغییرات سطح آب زیرزمینی دشت گرمسار در سالهای1390-1381 به کمک بهترین روش تخمینگر زمینآماری مورد بررسی قرارگرفت. در آغاز دادههای سطح آب زیرزمینی دشت گرمسار (شامل 45 حلقه چاه مشاهدهای) جمعآوری شد و کیفیت و صحت آماری و اطمینان از نرمال بودن آنها مورد آزمون قرار گرفت. از بین روشهای مختلف درون یابی (بر پایة معیار RMSE) همانند کریجینگ ((kriging و عکس فاصله (IDW)با توانهای یک تا سه، بهترین روش میانیابی تعیین و نقشههای موردنظر در نرمافزار ArcGIS9.3 ترسیم شد. نتایج بدست آمده نشان داد که روش کریجینگ بهترین روش پهنهبندی سطح آب زیرزمینی در آغاز و پایان دورة مورد بررسی میباشد. همچنین نقشههای پهنهبندی مکانی سطح آب زیرزمینی در این دوره نشاندهندهی روند افت شدید سطح تراز آب زیرزمینی در شمال غرب منطقه است و هر چه به سمت جنوبشرق میرویم از مقدار افت سفره آب زیرزمینی کاسته میشود. در قسمتهای شمالشرقی و جنوبغربی منطقه نیز طی این دوره سطح آب بالا آمده است و افتی مشاهده نشد. علت آن قرار داشتن منطقه مورد بررسی روی مخروط افکنه و ویژگی آن است. همچنین نتایج نشان دهندة متوسط افت 5/3 متر سطح آب زیرزمینی در کل دشت طی 10 سال گذشته است، که علت اصلی آن کاهش بارندگی و پمپاژ بیش از حد آب زیرزمینی برای کشاورزی طی این دوره بوده است. بنابراین با بهرهگیری از مدیریت صحیح و استفاده از سیستمهای آبیاری تحت فشار، به کاهش مقدار افت در منطقه کمک خواهد کرد.https://www.jdmal.ir/article_17058_4cefd7a944312bedb62d559022d40694.pdfانجمن علمی مدیریت و کنترل مناطق بیابانی ایرانمدیریت بیابان2476-39852320140321Environmental Restoration of Archeological Landscape in Tappeh Mil of Varaminمرمت محیطی منظر باستانی تپه میل در منطقۀ بیابانی ورامین21361705910.22034/jdmal.2014.17059FAبهرنگ بهرامیاستادیار دانشکدة محیط زیست دانشگاه تهرانفیروزه آقا ابراهیمی سامانیاستادیار دانشکدة محیط زیست دانشگاه تهرانهما ایرانی بهبهانیدانشیار دانشکدة محیط زیست دانشگاه تهرانفاطمه منیریکارشناسی ارشد مهندسی طراحی محیط زیست دانشگاه تهرانبهناز زهتابیاندانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی طراحی محیط زیست دانشگاه تهرانJournal Article20140220The ancient area of Rey on the central plateau of Iran is a valuable site for archeological sequences in a natural plain. It has valuable natural resources, and history and archeology specialists along with the native and non-native tourists, has given attention to this site. The archeological -natural environment of the fire temple of Rey or the archeological Tappeh Mil of Varamin, located 12 kilometers southeast of Rey, on a high hill beside the historical Ghal’e No Village, is one of the natural- archeological sites of the region. In this research, through specialized processing of ETM and Quickbird satellite data, in large and small scale and in different study layers, the ecologic structure, landscape features of the determined study region, was studied and the most prominent features of the given natural- archeological structure and the relations and interactions among them were specified in the framework of cultural landscape. Also, keeping in consideration the dynamic ecological structure and the aesthetical features of this area with its environment in integrated conservation approach, the buffer zone of the cultural landscape and the preservative precincts of the natural- archeological environment of Tappeh Mil have been determined. Based on the above-mentioned studies and the features of the landscape, environmental planning and design strategies of the Tappeh Mil have been determined.منطقۀ باستانی ری در بخش مرکزی فلات ایران، جایگاه ارزشمندی از توالیهای تاریخ انسانی طبیعی در بستر بیابانی با منابع طبیعی ارزشمند است که مورد توجۀ متخصصان تاریخ، باستانشناس و گردشگران بومی و غیر بومی میباشد. محوطۀ تاریخی طبیعی آتشکدۀ ری یا تپه باستانی میل ورامین در 12 کیلومتری جنوب شرقی ری و بر فراز تپهای بلند در کنار روستای تاریخی قلعه نو یکی از محوطههای باستانی طبیعی مهم در این منطقه بیابانی است. در دشت ورامین و منطقه تپه میل که یک دشت آبرفتی – رسوبی است، با توجه به تخریب بستر محیطی بیابان از طریق فرسایش و افزایش شوری خاک و تغییر در ساختار زیست محیطی منطقه، مطالعات تخصصی لازم است تا مرمت محیط این منطقه بیابانی در کنار ارزشهای تاریخی آن صورت پذیرد. در پژوهش پیش رو، با استفاده از پردازش تخصصی دادههای ماهوارهای ETM و Quickbird از سطوح کلان تا خرد و در لایههای مطالعاتی متعدد، ساختار بوم شناختی (اکولوژیکی) و ویژگیهای منظرساز به همراه بستر تاریخ طبیعی منطقه بررسی شد. در پایان ویژگیهای ساختار طبیعی- باستانی و اجزای شاخص منظر معین و ارتباطها و تعاملهای بین آنها در قالب منظر فرهنگی مشخص شد. از نتایج اصلی این پژوهش تعیین حریم منظری و حریم حفاظتی تپه میل ورامین در راستای حفاظت از بستر طبیعی و ساختار تاریخی تپه میل ورامین میباشد که با در نظرگیری تعاملهای بین پویایی درون (ساختار بوم شناختی) و رخنمونهای برون (زیبایی شناسی) و با رویکرد حفاظت جامع محیطی تعیین شده است. در پایان نیز راهکارهای طراحی محیطی منظر باستانی تپه میل ورامین ارائه شده است.https://www.jdmal.ir/article_17059_ade69c583fcc6d3bb26036b9a097399f.pdfانجمن علمی مدیریت و کنترل مناطق بیابانی ایرانمدیریت بیابان2476-39852320140321Feasibility Assessment of Use of Refined Urban Wastewater for Reclamation of Arid Lands (Case study: The Urban Wastewater Treatment Plant of Sabzevar)ارزیابی کارایی پسآب تصفیه شدۀ شهری در احیاء مناطق بیابانی (بررسی موردی: تصفیهخانۀ فاضلاب شهر سبزوار)37491706010.22034/jdmal.2014.17060FAابوالقاسم دادرسی سبزوارعضو هیأت علمی (مربی) مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی خراسان رضویمحمد خسروشاهیدانشیار پژوهشی موسسه تحقیقات جنگل ها و مراتع کشورحسن برآبادیدانشجوی دکتری بیابان زدایی دانشگاه کاشانJournal Article20130903One of the methods for water resources development to meet water supply requirements, is the use of treated urban wastewater. In this paper, the feasibility of use of refined urban wastewater of Sabzevar was evaluated. This study was implemented in Dorok desert land located in southwest of Sabzevar over three year( 2009- 2011). In order to meet this general objective, the complete randomized block design with three treatments (<em>Haloxylon, Atriplex and Nitraria schober</em>) in 9 replicates per treatment was selected. To evaluate the quality of the effluent, the samples were taken from sewage wastewater treatment plant of Sabzevar and entering water to the collecting reservoir. The samples were analyzed in the laboratory to study the major contaminants based on environmental standards for sewage in Iran. The results of this part of study showed that all evaluated parameters are suitable for irrigation, except for two parameters of Dissolve Oxygen (it was solved by mixing it with seasonal flooding) and coliforms count in the effluent. The results in terms of classifying the quality of wastewater for agriculture and irrigation by Wilcox diagram, showed the class C3-S1, which means relatively suitable class. To evaluate the second objective, areas planted were divided into three sections and each section is divided into three parts (9 repetitions). For evaluation of plant density (percentage of plant), 120m transects was used and the results showed that on average, 67 percent of <em>Haloxylon</em>, 74.3 percent of <em>Atriplex</em> and 90.3% of <em>Nitraria schober</em> have survived. The results are indicators of match effects which are at 1% level meaningful. یکی از راهحلهای منطقی توسعه منابع آب و تامین بخشی از آب مورد نیازِ کشور، استفاده از پسآب تصفیه شدۀ شهری است. در این مقاله سنجش کارآیی پسآب تصفیهخانه فاضلاب شهر سبزوار به مدت سه سال (91-88) و با هدف ارزیابی کیفی آب و درصد زندهمانی گونههای کشت شده مورد بررسی قرار گرفت. پسآب کارخانة مذکور از سال 1388 در پروژۀ احیا اراضی بیابانی منطقۀ دروکِ شهرستان سبزوار، مورد بهرهبرداری قرار میگیرد این پژوهش در قالب طرح بلوکهای کاملا تصادفی با سه تیمار (گونههای تاغ، آتریپلکس و قرهداغ) و 9 تکرار مورد بررسی قرار گرفت. برای بررسی کیفیت آب، نمونهبرداری از پسآب در دو نقطۀ خروجی از تصفیهخانه و ورودی به مخزن ذخیره آب در محلِ پروژۀ بیابانزدایی انجام و برای سنجش مواد آلوده کننده آزمایش شد. نتایج این قسمت از پژوهش نشان داد که به جز مقدار زیاد کلیفرم، محدودیتی برای استفاده از پسآب برای آبیاری وجود ندارد که مخلوط کردن آن با سیلابهای فصلی در مخزن ذخیره و سپس استفاده از آن برای آبیاری، این محدودیت نیز برطرف میشود. پسآب مورد بررسی از نظر طبقهبندی آب به روش ویل کاکس نیز دارای شوری زیاد با سدیم کم است (C3-S1)، و در طبقه آبهای متوسط و مناسب برای استفاده در کشاورزی و آبیاری، قرار میگیرد. برای ارزیابی هدف دوم، هر کدام از مناطق بوتهکاری شده در سالهای 1389، 1390 و 1391، به سه قسمت ابتدایی، میانی و انتهایی و هر قسمت به سه بخش ابتدا، میانه و انتها تقسیم شد (نه تکرار) و در هر قسمت نواری (ترانسکت) 120 متری در طول پشتهها (فاروها)، برای بررسی تراکم بوتهها، تعبیه شد. نتایج پژوهش نشان داد که به طور متوسط سالانه 67، 3/74 و 3/90 درصد بوتههای تاغ، آتریپلکس و بوتههای قرهداغ به ترتیب مستقر شدهاند. نتایج تجزیۀ واریانس دادههای به دست آمده از سه تیمار تأثیر پسآب بر استقرار تاغ، آتریپلکس و قرهداغ، از تفاوت معنیداری در سطح یک درصد، در هر کدام از سه سال مورد مطالعه، برخوردار است. https://www.jdmal.ir/article_17060_cee612ea72186709974214e5fb39e9dc.pdfانجمن علمی مدیریت و کنترل مناطق بیابانی ایرانمدیریت بیابان2476-39852320140321Evaluation of Potential Desertification Condition in Yazd - Ardakan Plain Based on Water and Climate Criteriaارزیابی وضعیت بالفعل بیابانزایی دشت یزد- اردکان براساس دو معیار آب و اقلیم51601706110.22034/jdmal.2014.17061FAجواد رفیع شریف آباددانشجوی دکتری بیابان زدایی دانشگاه هرمزگانغلامرضا زهتابیاناستاد دانشکدة منابع طبیعی دانشگاه تهرانJournal Article20130422One of the striking aspects in the world is the phenomena of desertification and degradation of natural resources and international efforts has been considered over the last decades to combat and prevent this phenomenon. The most important cases of these measures are the United Nations Convention to Combat Desertification and adaptation to drought effects. The Convention introduced some measures on desertification monitoring and assessment to the member countries. The aim of this study was to assess desertification model IMDPA is Yazd-Ardakan plain. During this study due to time constraints and literature, some indicators of water and climate were selected for each condition of the region. Indicators to measure were groundwater levels depletion and electrical conductivity for water criterion; and drought, aridity and continuous droughts period for the climate criterion. First, the geometric mean of indicators and the criteria of desertification was calculated and based on the quantitative indicators and benchmarks desertification status was classified in 5 classes including non-significant, low, moderate, severe and very severe, and desertification condition map were drawn using GIS in the studied period. According to the results and the numerical measured values, groundwater level depletion with the value of 3.84 is the most effective indicator while continuous drought period with the numerical value of 0.53 showed to have the lowest impact on desertification of the region. According to the analysis, the numerical value of the water criterion is 3.44 is the most effective factor which shows severe condition of desertification in the region.پدیدة بیابانزایی بهعنوان یکی از بارزترین فرایندهای تخریب منابع طبیعی در جهان مطرح شده است. طی چند دهة گذشته کوششهای جهانی زیادی برای مقابله و تعدیل این پدیده صورت گرفته است. از مهمترین این اقدامها میتوان به کنوانسیون مقابله با بیابانزایی و تعدیل اثرات خشکسالی از سوی سازمان ملل متحده اشاره کرد. در این پژوهش ارزیابی وضعیت بیابانزایی دشت یزد- اردکان با استفاده ازمدل بیابانزایی IMDPA انجام شد. طی این پژوهش با توجه به بررسی های انجام شده قبلی و همچنین نظر کارشناسی، دو معیار آب و اقلیم با چندین شاخص برای هرکدام انتخاب شد. برای معیار آب از شاخصهای تغییر سطح سفره و هدایت الکتریکی آب و برای معیار اقلیم از شاخصهای خشکی، خشکسالی و استمرار خشکسالی بهره گیری شد. در آغاز با تعیین میانگین هندسی شاخصها، شدت بیابانزایی کل محاسبه و ارزش کمی شاخصها و معیارها، نقشه شدت بیابانزایی در 5 طبقه: بسیار کم، کم، متوسط، شدید و بسیار شدید طبقهبندی شد. بر پایه نتایج برآورد شده از ارزش عددی معیارها و شاخصهای مورد مطالعه، شاخص افت آب زیرزمینی با ارزش عددی 84/3 بیشترین تاثیر و شاخص استمرار خشکسالی با ارزش عددی 53/0کمترین تاثیر را در بیابانزایی منطقه مورد مطالعه دارند و با توجه به تجزیه و تحلیل معیارها، معیار آب با ارزش عددی 44/3 بیشترین تأثیر را دارد و در طبقه شدید قرار میگیرد.https://www.jdmal.ir/article_17061_8e3ca63a01e0ed1797fa5a21c8b27415.pdfانجمن علمی مدیریت و کنترل مناطق بیابانی ایرانمدیریت بیابان2476-39852320140321Prediction of Land Use and Land Cover Changes in Arid and Semi-Arid Regions Using Satellite Images and Markov Chain Models (Case study: Doviraj Basin, Ilam Province)پیشبینی تغییر کاربری اراضی و پوشش زمین با بهره گیری از دادههای ماهوارهای و مدل زنجیرهای مارکوف (بررسی موردی: حوضة دویرج، استان ایلام)61761706210.22034/jdmal.2014.17062FAحسن فتحی زاددانشجوی دکتری بیابانزدایی، دانشگاه یزدحاجی کریمیدانشیار گروه منابع طبیعی، دانشکدة کشاورزی، دانشگاه ایلاممهدی تازهاستادیار گروه منابع طبیعی، دانشگاه اردکانمحسن توکلیاستادیار گروه منابع طبیعی، دانشکدة کشاورزی، دانشگاه ایلامJournal Article20130716Land cover and land use change occurs during the time due to human activities. Identification and detection of these changes can help planners and managers to recognize the effective factors which cause the changes, and use them at different levels of planning. Studying the rate of resources changes and destruction, and prediction and feasibility study of these changes in future years may play a key role in planning and optimal use of resources and controlling undesirable changes in the future. There are various methods for predicting land use and land cover changes, among them the Markov Chain model can be pointed out. In this study, by using the Landsat satellite data of TM (1995) and ETM<sup>+</sup> (2000 and 2007) sensors, complementary data of the study area and Markov Chain model the changes occurred in land use and land cover over the past 22 years in Doviraj region of Ilam province are investigated. After performing required corrections on the satellite images and field visits, different land use classes were defined, the training samples were selected and the accuracy of obtained results was evaluated using Kappa coefficient. The results indicate the decreasing trend of forest cover and average rangeland areas of the region (i.e. 2.9 and 17.07 percent , respectively) and increasing trend of poor rangelands, agricultural lands, residential areas and barren land uses (9.17, 2.96, 0.4 and 7.44 percent, correspondingly) which represent total destruction in the region and replacement of weaker land uses. Finally, using Markov Chain model, the status of land use classes in the next 14 years (2021) has been predicted. The results from changes prediction matrix based on the maps of 2000 and 2007 showed that in the time period of 2007-2021 it is probable that 62% of forest lands, 38% of average rangelands, 64% of poor rangelands, 72% of agricultural lands, 69% of residential areas and 76% of barren lands remain unchanged. The average rangelands are of the highest stability and on the other hand poor rangelands have the lowest stability. The calibrated land use maps by Markov Chain model can be employed as an alarming system about the effects and consequences of future land use changes.پوشش سطح زمین و کاربری آن به دلیلی فعالیتهای انسانی دستخوش تغییر و تحول زیادی میشود. شناسایی و کشف این تغییرات میتواند به مدیران و برنامهریزان کمککند تا نیروهای مؤثر در ایجاد این تغییرات را شناساییکرده و از آن در سطوح مختلف برنامهریزی استفاده کنند. بررسی مقدار تغیر و تخریب منابع در سالهای گذشته و امکانسنجی و پیشبینی این تغییرات در سالهای آینده میتواند در برنامهریزی و استفاده بهینه از منابع و کنترل و مهار تغییرات غیراصولی در آینده، نقش قابل توجهی داشته باشد. روشهای متنوعی برای پیشبینی تغییرات پوشش و کاربری اراضی وجود دارد که از جمله آنها میتوان به مدل زنجیرهای مارکوف اشاره کرد. در این پژوهش با بهره گیری از دادههای ماهواره لندست، سنجده (1364) TM و (1379 و 1386) ETM<sup>+</sup> و اطلاعات جانبی و مدل زنجیرهای مارکوف، تغییرکاربری اراضی و پوشش زمین طی 22 سال در منطقه دویرج استان ایلام بررسی شده است. پس از انجام تصحیحات لازم بر روی تصاویر ماهوارهای و انجام بازدیدهای میدانی، طبقات مختلف کاربری اراضی تعریف و نمونههای آموزشی انتخاب و نتایج حاصل از ارزیابی دقت طبقهبندیها با بهره گیری از ضریب کاپا به دست آمده است. نتایج حاکی از کاهش وسعت پوشش جنگلی و مراتع متوسط حوضه (به ترتیب 9/2 و 07/17 درصد) و روند افزایشی کاربری مرتع فقیر، کشاورزی، اراضی مسکونی و اراضی بایر (به ترتیب 17/9، 96/2، 40/0 و 44/7 درصد) که بیانگر تخریب کلی در منطقه و جایگزینی کاربریهای ضعیفتر در منطقه است. در پایان با بهره گیری از مدل مارکوف وضعیت طبقههای کاربری اراضی 14 سال آینده (سال1400) مورد پیشبینی قرار گرفت. نتایج حاصل از ماتریس پیشبینی تغییرات بر مبنای نقشههای سالهای 1379 و1386 نشان داد که در فاصلة زمانی 1400-1386، احتمال میرود 62% جنگل، 38% مرتع متوسط، 64% مرتع فقیر، 72% کشاورزی، 69% اراضی مسکونی و 76% اراضی بایر بدون تغییر باقی بمانند، که مرتع متوسط دارای بالاترین پایداری و از طرف دیگر مرتع فقیر کمترین پایداری را خواهند داشت. نقشههای کاربری شبیهسازی شده توسط مدل مارکوف میتوانند به عنوان سیستم هشداریبرای پیامدها و تأثیرات آینده تغییرات کاربری به خدمت گرفته شود.https://www.jdmal.ir/article_17062_8004bd8ab91d28c09aed85fe4a55062e.pdfانجمن علمی مدیریت و کنترل مناطق بیابانی ایرانمدیریت بیابان2476-39852320140321Application and Comparison of Standardized Precipitation and Standardized Precipitation Evapotranspiration Indices for Evaluating Meteorological Drought Condition of Tehran Provinceمقایسه و کاربرد دو شاخص بارش استاندارد شده و بارش- تبخیر و تعرق استاندارد شده برای ارزیابی وضعیت خشکسالی هواشناسی در استان تهران77901707310.22034/jdmal.2014.17073FAکاظم نصرتیاستادیار، گروه جغرافیای طبیعی، دانشکدة علوم زمین، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایرانمحسن محسنی سارویاستاد دانشکدة منابع طبیعی دانشگاه تهرانرضا شهبازیدانشجوی دکتری دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهرانJournal Article20130803Numerous indicators for drought monitoring in different time scales have been used for monthly and yearly data series. One of the limitations of conventional indicators such as the Standardized Precipitation Index (SPI) is no attention to the water balance based on the amount of evapotranspiration. The Standardized Precipitation Evapotranspiration Index (SPEI) which is based on precipitation and potential evapotranspiration incorporates the water balance in the drought index.The purpose of this study isinvestigating the intensity, duration and frequency of the meteorological droughts in Tehran province using SPI and SPEI in order to determine the relationship between these indices for optimized management of water resources. In this study, the data of monthly precipitation and average monthly temperature for a period of 30 years (1978-2008) in six gauging stations in Tehran province were used. The results indicated that there is a significant correlation between SPI and SPEI while SPEI show a quick response to the meteorological drought.تاثیرپذیری خشکسالی از شرایط گوناگون اقلیمی، مانعی برای تعریف روشن و جامعی از آن شده است. برای پایش خشکسالی شاخصهای گوناگونی در مقیاسهای متفاوت زمانی ماهانه و سالانه مورد استفاده قرار گرفته است. از محدودیتهای شاخصهای رایج همچون شاخص بارش استاندارد شده (SPI)[1] عدم در نظرگرفتن بیلان آب بر پایة مقدار تبخیر و تعرق میباشد. شاخص بارش- تبخیر و تعرق استاندارد شده (SPEI)[2] بر پایة بارش و تبخیر و تعرق پتانسیل، بیلان آب را برای محاسبة شاخص خشکسالی لحاظ میکند. هدف از این بررسی، بررسی شدت، مدت و فراوانی خشکسالیهای استان تهران و توزیع مکانی و زمانی آن به وسیلة دو شاخص SPI و SPEIبه منظور مقایسه و تعیین رابطه میان این دو شاخص برای مدیریت بهینه منابع آب است. به این منظور در این پژوهش آمار ماهانه بارش و میانگین درجه حرارت برای دوره آماری30 ساله (2008-1978) شامل 6 ایستگاه آبسنجی استان تهران، از سازمان تحقیقات منابع آب کشور برگرفته شد. پس از محاسبه شاخصها، مقایسه بر پایه مقدارهای شاخصها و ردههای خشکسالی انجام شد. نتایج نشان داد شاخص بارش استاندارد شده و شاخص بارش- تبخیر و تعرق استاندارد شده دارای همبستگی معنیدار بوده اما شاخص بارش تبخیر و تعرق استاندارد شده پاسخ سریعتری نسبت به خشکسالی داشته است. همچنین با افزایش مقیاس زمانی، تداوم خشکسالی افزایش مییابد. <br clear="all" />[1] Standardized Precipitation Index (SPI) [2] Standardized Precipitation Evapotranspiration Index (SPEI)https://www.jdmal.ir/article_17073_6199b314b93419145e44224b3a421878.pdf